غصه آمد، شادي از خاطر برفت!

      ماجراي اميد مردم به دريافت يارانه ي نقدي، شبيه ماجراي صوفي مولوي است كه با خرش به كاروانسرايي وارد شد و صوفيان گرسنه با فروختن خر وي و به راه انداختن سور وسات، خود صاحب خر را نيز دعوت كردند و همه همراه هم ضمن خوردن مي خواندند كه: شادي آمد، غصه از خاطر برفت---خر برفت و خر برفت و خر برفت.

      فرداي آن روز صوفي به سراغ خر و ادامه ي سفرش رفت. اما با كمال تعجب ديد كه خر نيست و كاروانسرادار به يادش آورد كه شب گذشته خود او هم در كنار ديگران از رفتن خر مي خوانده و لابد از ماجراي فروخته شدن خرش خبر داشته است. در حالي كه صوفي ساده دل از اصل ماجرا خبر نداشت.

      از شمال و جنوب كشور خبر مي رسد كه مردمان از ديدن ارقام نجومي قبض هاي برق، برق از سرشان پريده است. اما آيا واقعاً آنها نمي دانند كه مبالغي كه قرار است در اجراي طرح هدفمند شدن يارانه ها به آنان پرداخت شود از كجا قرار است تأمين شود؟

      عزيزان من بودجه صندوقي كه قرار است از آن به بنده و شما يارانه ي نقدي پرداخت كنند از محل همين اضافه مبالغ دريافتي است!

      پس غصه آمد شادي از خاطر برفت!






نظرات:




گزارش تخلف
بعدی